یکی از ویژگیهای جامعه مساله دوگانگی و تقابل دو مفهوم
است structure و agency
که بخصوص توسط آنتونی گیدنز به خوبی تعریف و تحلیل شده اند . لپ کلام این است که خوب ما نمی توانیم جامعه را مجموع افراد ان بدانیم . این دوگانگی را در دیگر مفاهیم مرتبط با انسان به عنوان یک موجود اجتماعی نیز می یابیم. مثلا انسان به عنوان موجودی مختار و در عین حال مجبور که باعث پیچیدگی و غیر قابل پیش بینی بودن رفتار های اجتماعی می شود چرا که از یک طرف این رفتارها از تصمیمات فرد به عنوان کنشگر مختار بر می آید و از طرفی همین فرد در یک سری ساختار ها که از طرف جامعه و از طریق نهادهای مختلف مثل خانواده , مدرسه, کار و .... بر او تحمیل می شود گرفتار است و کنش متقابل این دو یعنی
است که جامعه را بوجود می آورد structure و agency
با این مقدمه می خواستم تجربه خودم را از انتقال فیزیکی از جامعه ای نیمه سنتی و نیمه دموکراتیک به جامعه ای به اصطلاح باز و مدرن بازگو کنم . از آنجا که این تجربه توانایی رویارویی در لایه های مختلف را با تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی در موقعیت جدید ندارد و تنها در یک لایه یعنی سطح تجربه زندگی روزمره از خرید کردن , سوار ترم شدن , تماشای تلوزیون و... با شرایط جدید ارتباط برقرار می کند ذهن تا مدتی از درک تفاوتها و ارتباطشان با ساختار عاجز است بویژه که هنوز با کدهای ارتباطی روزمره نیز آشنایی کامل نیافته است و تنها این تجربیات روزمره را به طور ناقص به ساختار های اجتماعی و سیاسی جامعه ربط می دهد.
مثلا از اینکه پرداخت یک قبض یا دریافت کارت بیمه از وجود یک ساختار منظم اداری خبر می دهد و البته گاهی پرداخت پولهایی که بدلیل ساختار پیچیده و گیج کننده قراردادها به انسان تحمیل می شود حاکی از نظام سرمایه داری سرسام آور است.
دیدن آدمهای آرامی که از کنار هم رد می شوند و کاری به کار هم ندارند و در عین حال حقوق فردی یکدیگر را رعایت می کنند از فردگرایی البته از نوع غربی اش خبر می دهد. دیدن برنامه هایی که دست اندر فردگراکاران سیاست را به ا ستهضاء و مسخره می گیرند و راه پیمایی های دانشجویی که بیشتر به یک کارناوال می مانند از یک ساختار سیاسی آزاد و باز سخن می گوید.
دیدن آدمهای تنها که برای قدم زدن یا گرداندن سگشان در پارک بیرون آمده اند روایتگر ساختار متفاوت نهاد خانواده است و ....
در عین حال این تصور هم که اینجا همه آدمها روشنفکر و صاحب فکر هستند و قدرت تجزیه و تحلیل مسایل را به خوبی دارند نیز شاید کمی اغراق و ناشی از شیفتگی نسبت به غرب باشد چون اینجا هم برنامه های تلوزیونی با تبلیغ انواع و اقسام کالاهای بنجل
با این مقدمه می خواستم تجربه خودم را از انتقال فیزیکی از جامعه ای نیمه سنتی و نیمه دموکراتیک به جامعه ای به اصطلاح باز و مدرن بازگو کنم . از آنجا که این تجربه توانایی رویارویی در لایه های مختلف را با تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی در موقعیت جدید ندارد و تنها در یک لایه یعنی سطح تجربه زندگی روزمره از خرید کردن , سوار ترم شدن , تماشای تلوزیون و... با شرایط جدید ارتباط برقرار می کند ذهن تا مدتی از درک تفاوتها و ارتباطشان با ساختار عاجز است بویژه که هنوز با کدهای ارتباطی روزمره نیز آشنایی کامل نیافته است و تنها این تجربیات روزمره را به طور ناقص به ساختار های اجتماعی و سیاسی جامعه ربط می دهد.
مثلا از اینکه پرداخت یک قبض یا دریافت کارت بیمه از وجود یک ساختار منظم اداری خبر می دهد و البته گاهی پرداخت پولهایی که بدلیل ساختار پیچیده و گیج کننده قراردادها به انسان تحمیل می شود حاکی از نظام سرمایه داری سرسام آور است.
دیدن آدمهای آرامی که از کنار هم رد می شوند و کاری به کار هم ندارند و در عین حال حقوق فردی یکدیگر را رعایت می کنند از فردگرایی البته از نوع غربی اش خبر می دهد. دیدن برنامه هایی که دست اندر فردگراکاران سیاست را به ا ستهضاء و مسخره می گیرند و راه پیمایی های دانشجویی که بیشتر به یک کارناوال می مانند از یک ساختار سیاسی آزاد و باز سخن می گوید.
دیدن آدمهای تنها که برای قدم زدن یا گرداندن سگشان در پارک بیرون آمده اند روایتگر ساختار متفاوت نهاد خانواده است و ....
در عین حال این تصور هم که اینجا همه آدمها روشنفکر و صاحب فکر هستند و قدرت تجزیه و تحلیل مسایل را به خوبی دارند نیز شاید کمی اغراق و ناشی از شیفتگی نسبت به غرب باشد چون اینجا هم برنامه های تلوزیونی با تبلیغ انواع و اقسام کالاهای بنجل
برنامه های آبدوغ خیاری کمدی و مسابقات احمقانه تلوزیونی , فرستادن اس.م.اس , دیتینگ و ....
و ..... یک نوع فرهنک توده ای را ترویج می کنند.
16 comments:
اگه فک کردی من حاضرم اون اینگیلیسیا رو وخونم کور وخوندی! بعدشم جون هر کی دوسش داری ای ماجرای کامنت گذاشتنو یه کم راحترش کن بابا من خودمم بلاگریم همی بغل کاری نداره که شاید دو تا آدم خیر خواه پیدا شدن کامنتیدنت آقای حال دار
سلام رضا
اولا که این ماجرای کامنت رو که من درست کردم بابا الان می تونی با عنوان anonymous
کامنت بذاری
ثانیا چون اون متن آهنگ بود دیگه نمیشد متن انگلیسیشو نذاشت شازده
تا بعد
سلام مرتضی جان!اینجا رو خیلی بیشتر دوست دارم چون میدونی که منو معماری یه تنافر تاریخی نسبت بهم داریم.اگه وقت کردی بهم بگو دژاوو یعنی چه؟اینجا اگر کاری بود خدمتگزارم
سلام امیر جان
ممنون. البته اون یکیرم آپ کردم. راستی تو تون پست دژاو یه لینک دادم که کامل توضیح داده یعنی چی ولی کلا به چیزی گفته میشه که آدم حس می کنه قبلا هم یه جایی دیده
مثل یه خاطره ازلی
قربانت
آخرش یه بار با لقت می رم تو دماغت از گوشت دراد. ما میگیم خر نمی خایم پالون شا عوض میشه. صفه کامنتت گندس به عنوان نیو ویندو هم باز نمی ره دکتر! او کی
من نمی دونم راجع به چی حرف می زنی
چون من خودم الان که این کامنتو می ذارم هیچ مشکلی ندارم
salam
]khoobi dooste man?
merci ke be kesi mesle hichkas sar zadi:)
matlabe akhare ke khoondi va nazar dadi
felan dargire sokot shodam
hala.....
matalebet jalebe va bishtar ejtemaee
lezat boordam
harchand ke kamtar dargire bahse ejtema misham
bishtar masayele fardiro dart nazar migiram
bazam mamnoon
felan bye
best regards
salam morteza
khoobi?omidvaram,man ye chand mahi oomadam alman ageh invara oomadi behem sar bezan!
movazebe khodet bash
sanaz
It was a very nice observation and I think what we do is a function of what we value, resources we have as well as our roles and responsibilities. I have written something in this regard that you may like it: www.payamattari.blogfa.com
Cheers!
اينا وبلاگ هاي منن اگر مايل بودي سر بزن(نظر هم بده) خوشحال ميشم.
www.shahsavarr.persianblog.com
www.architect_bnd.mihanblog.com
www.khorshede_poshteabr.mihanblog.com
و اين هم وبلاگ تيم فوتسال شهسوار كربلا هستش كه امسال توي كل استان هرمزگان اول شد
اگر به وبلاگ هاي خودم سر نميزني ولي حتما به اين وبلاگ سر بزن و نظر هم بده....
www.shahsavarfc.blogsky.com
من هم يكي از بازيكناي تيم فوتسال شهسوار كربلا به اسم سلمان خان از بندرعباس
سلام
ظاهرا این دنیا با همه دنگ و فنگ و مشرقین و مغربینش خیلی کوچیک تر از اونیه که ما تصور می کنیم. و گرچه کوه به کوه نمی رسه اما... میبینید که آدم به آدم می رسه! من از بچه های هم دانشگاهی سابق شمام منتها یه کم سال پایینی تر از شما. همیشه مهندس مردمی عزیز از شما به نیکی یاد می کردن. جالبه پریروزا اتفاقی از وبلاگ شیرازی سر در اووردم و امروز شما رو کشف کردم! و خوشحالم که می بینم یکی دیگه از قضاوتای اشتباهم در مورد آدمای دیگه اشتباه بوده آخه تصور من از شما یه بچه درسخون بود با یه تخته شاسی که حد و مرز دنیاش به چند تا خط و نقشه معماری محدود می شد. ببخشید خودمم می دونم همیشه در مورد دیگران خیلی بد فکر می کنم ! مگر این که خلافش ثابت بشه! که ظاهرا در مورد شما هم ....
خوشحالم شنیدم دکترا می خونید . موفق باشید
از بچه های ورودی بهمن 78 علم و صنعت
salam ostad:
sara pooryousefzade hastam.omidvaram hanooz faramooshemon nakarde bashin.az didan blogeton khaili khoshhal shodam.adresse meileton ro nadashtam.man daneshgahe tarbiate modares ,memari manzar mikhonam.koli soal daram ke baid azeton beporsam.age paiame man ro khodin ba meilam tamas begirin.mamnon.hamishe salamato movafagh bashin.
sara_pyz@gmail.com
دوست عزیز 78.
ممنون از کامنتتان و شرمنده از اینکه اینقدر دیر جواب می دهم چون مدتی بود دیگر اینجا را آپ دیت نمی کردم و بیشتر توی وبلاگ ایرانشهر مطلب می نوشتم.
به هر حال هرکس زوایای شخصیتی مختلفی دارد که بعضی از آنها حتی برای خود فرد هم ممکن است کشف نشده باشد.
امیدوارم هر جا هستید موفق باشید.
خانم پوریوسف زاده عزیز
یه ایمیل به اون آدرس زدم ولی برگشت خورد. اگه ایمبل دیگه دارید بفرستید. ایمیل من هست
m.mirgholami@pgrad.unimelb.edu.au
شرمنده از اینکه اینقدر دیر جواب می دم
سلام مهندس
تریک میگم ، به یقین میتونم بگم روحیتون عالیه
این دوره زمونه اینقدر مردم درگیر مشکلات زندگی اند که کمتر کسی پیدا میشه بعد از فارغ تحصیلی بازم بنویسه، به خاطر دل خودش و به خاطر ترویج فرهنگ معماری.
حتی خیلی اونایی هم که ادعای استادی را در دانشگاهها به به گردن آویختن هدفشون فقط کسب درآمد و شهرته!
البته خانم انصاری منش از اون خیلی ها نیست.
بنده دانشجو ترم آخر کارشناسی معماری دانشگاه آزاد کرمانشاهم
می خواستم ببینم "خانم مهندس انصاری منش" در باب معماری چه فعالیت هایی داشتن (آخه ایشون استاد مشاور پایان نامه بنده هستن) که از این طرق وارد وبگاه شما شدم
به هر حال از آشنایی با شما خرسندم و براتون آرزوی موفقیت دارم
راستی خیلی از نوشته هاتونم خوندم
مطالب جالبی دارین واقعا" خسته نباشید
جالب بود مخصوصا" پاراگراف های آخرش"اودیسه ای که در حلبی آباد فرود آمد"
ضیافت هاتون هم یه کار فوق العاده بود (امیدوارم بازم از این مهمونی ها داشته باشین و مارو هم دعوت کنین).
موفق و سرفراز باشی – عیدتون هم مبارک باشه
Hi morteza, thanks for the text. Would you like me to publish that comment?
Post a Comment