Monday, October 30, 2006

روایت زندگی , برداشت سوم


نمی دانم فیلم آمورس پروس را دیده اید. . روایت زندگی سه نفر در یک داستان که لحظاتی از زندگیشان به هم پیوند می خورد. با این حال بیننده خط سیر زندگی هر یک را نیز دنبال می کند. حال اگر بخواهید روایت زندگی خود را بنویسید می توانید تصور کنید چند روایت می توانید داشته باشید. بستگی دارد به این که از کجا ایستاده باشید تا به قضیه نگاه کنید. مثل وقتی که از پنجره هواپیما به یک تالاب وسیع آن پایین می نگرید بی شک خبر ندارید که سنجاقک روی تالاب با غوکی آن پایین در کشمکش است. احتمالا آن دو هم به قول این آزی ها
don’t care about you

گاهی که زندگی خودم را مرور کرده ام و سعی کرده ام از دید شخص ثالثی -حالا بگیم مثلا یک برنامه ریز شهری- آن را بببینم دچار یک جور کشمکش ذهنی می شوم. وقتی بچه بودم اطراف خانه مان زمین ها و باغ های زیادی بود. جایی که می توانستی طبیعت را تجربه کنی. سگ ها, قورباغه ها , خارپشت ها و حتی خفاش ها را. حالا یک برنامه ریز شهری محیط زندگی تو را چگونه تعریف می کند. قطعه زمینی در حاشیه شهر . جایی که شهر به آخر می .slumرسد و کمر بند سبز باید آغاز شود یا بدتر یک

معلوم نیست خود من چقدر از این به بعد زندگی های دیگر را در پهنه دسته بندی ها و اصطلاحات آکادمیک زندانی کنم. زندگی آنها سوژه من شوند و من که قدرتم را مدیون این ساختار ناشی از دانش هستم برای آنها تصمیم بگیرم. گاهی فکر می کنم هر چه ساختار کلی پدیده ها را کمتر بدانی از زندگی لذت بیشتری می بری. مجبور نیستی لایه لایه عوامل را تحلیل کنی. بستنی ات را بخوری و به این فکر نکنی که قربانی مصرف گرایی ناشی از اقتصاد کاپیتالیستی شده ای یا حد اقل این موقعیت راوی را همیشه حفظ نکنی. خودت هم به بخشی از این روایت تبدیل شوی.

پی نوشت. الهام از آهنگ
My Chemical Romance - Welcome To The Black Parade
برای شنیدن این آهنگ گوشه بالا و سمت راست صفحه چند کلید هست. اینقدر باهاشون وربرید تا به این یکی برسید
When I was a young boy
My father took me into the city
To see a marching band

He said son when you grow up
Would you be the savior of the broken?
The beaten and the damned

He said will you defeat them
Your demons and all the non-believers?
The plans that they have made

Because one day I'll leave you
A phantom to lead you in the summer
To join the black parade
……………………………..

Sometimes I get the feeling
She's watching over me
And other times I feel like I should go

And through it all the rise and fall
The bodies in the streets
And when you're gone we want you all to know-

We'll carry on
We'll carry on
And though you're dead and gone believe me
Your memory will carry on
We'll carry on

And in my heart I can't contain it
The anthem won't explain it

A world that sends you reeling
From decimated dreams
Your misery and hate will kill us all

So paint it black
And take it back
Let's shout it loud and clear
Defiant to the end we hear the call

To carry on We'll carry on
……………………………

2 comments:

Anonymous said...

.مخلیصیم جناب مرتضا خان
ما همین دور و ورا هستیم قربان شما کجایید؟
حالا همدیگر رو می بینیم می شینیم به روشن فکریدن. خوبه بابا تو هستی اونجا

Anonymous said...

Morteza kam kam dare azat khosham miad. ;)