Friday, November 03, 2006

جامعه ما و آنها


یکی از ویژگیهای جامعه مساله دوگانگی و تقابل دو مفهوم
است structure و agency
که بخصوص توسط آنتونی گیدنز به خوبی تعریف و تحلیل شده اند . لپ کلام این است که خوب ما نمی توانیم جامعه را مجموع افراد ان بدانیم . این دوگانگی را در دیگر مفاهیم مرتبط با انسان به عنوان یک موجود اجتماعی نیز می یابیم. مثلا انسان به عنوان موجودی مختار و در عین حال مجبور که باعث پیچیدگی و غیر قابل پیش بینی بودن رفتار های اجتماعی می شود چرا که از یک طرف این رفتارها از تصمیمات فرد به عنوان کنشگر مختار بر می آید و از طرفی همین فرد در یک سری ساختار ها که از طرف جامعه و از طریق نهادهای مختلف مثل خانواده , مدرسه, کار و .... بر او تحمیل می شود گرفتار است و کنش متقابل این دو یعنی
است که جامعه را بوجود می آورد structure و agency

با این مقدمه می خواستم تجربه خودم را از انتقال فیزیکی از جامعه ای نیمه سنتی و نیمه دموکراتیک به جامعه ای به اصطلاح باز و مدرن بازگو کنم . از آنجا که این تجربه توانایی رویارویی در لایه های مختلف را با تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی در موقعیت جدید ندارد و تنها در یک لایه یعنی سطح تجربه زندگی روزمره از خرید کردن , سوار ترم شدن , تماشای تلوزیون و... با شرایط جدید ارتباط برقرار می کند ذهن تا مدتی از درک تفاوتها و ارتباطشان با ساختار عاجز است بویژه که هنوز با کدهای ارتباطی روزمره نیز آشنایی کامل نیافته است و تنها این تجربیات روزمره را به طور ناقص به ساختار های اجتماعی و سیاسی جامعه ربط می دهد.

مثلا از اینکه پرداخت یک قبض یا دریافت کارت بیمه از وجود یک ساختار منظم اداری خبر می دهد و البته گاهی پرداخت پولهایی که بدلیل ساختار پیچیده و گیج کننده قراردادها به انسان تحمیل می شود حاکی از نظام سرمایه داری سرسام آور است.
دیدن آدمهای آرامی که از کنار هم رد می شوند و کاری به کار هم ندارند و در عین حال حقوق فردی یکدیگر را رعایت می کنند از فردگرایی البته از نوع غربی اش خبر می دهد. دیدن برنامه هایی که دست اندر فردگراکاران سیاست را به ا ستهضاء و مسخره می گیرند و راه پیمایی های دانشجویی که بیشتر به یک کارناوال می مانند از یک ساختار سیاسی آزاد و باز سخن می گوید.

دیدن آدمهای تنها که برای قدم زدن یا گرداندن سگشان در پارک بیرون آمده اند روایتگر ساختار متفاوت نهاد خانواده است و ....

در عین حال این تصور هم که اینجا همه آدمها روشنفکر و صاحب فکر هستند و قدرت تجزیه و تحلیل مسایل را به خوبی دارند نیز شاید کمی اغراق و ناشی از شیفتگی نسبت به غرب باشد چون اینجا هم برنامه های تلوزیونی با تبلیغ انواع و اقسام کالاهای بنجل
برنامه های آبدوغ خیاری کمدی و مسابقات احمقانه تلوزیونی , فرستادن اس.م.اس , دیتینگ و ....
و ..... یک نوع فرهنک توده ای را ترویج می کنند.

Thursday, November 02, 2006

Cancer



تقدیم به همه آنها که از سرطان رنج می برند و به امید بهبودی همه شان
"Turn away,
If you could get me a drink of water
Cause my lips are chapped and faded
Call my Aunt Marie.
Help me gather all my things,and bury me in all my favorite colors.
My sisters and my brothers still.
I will not kiss you.

Cause the hardest part of this is leaving you.Just turn away.

Cause I'm awful just to see.
Cause all my hairs abandoned all my bodyall my agony.
Know that I will never marry.and baby,
I'm just soggy from the chemo,
but counting down the days to go.
I just ain't living.And I just hope you know.
That if you say goodbye today.
I'd ask you to be true.

Cause the hardest part of this is leaving you.Cause the hardest part of this is leaving you."

"My chemical romance" پی نوشت : سرطان ساخته گروه
برای شنیدن آهنگ گوشه بالا-سمت راست صفحه را کلیک کنید تا به این آهنگ برسید.

Wednesday, November 01, 2006

Islamic bomb!

دیروز شبکه اس.بی.اس یک مستند درباره دانشمند اتمی پاکستان عبدالقدیر خان یا به قول راوی کان گذاشته بود. توی یه صحنه آزمایش قدرت این بمب رو روی یک قطعه کوه نشون داد که چطور کوه به آن عظمت در چند ثانیه پودر شد . بیچاره طبیعت .
بعد قسمت غم انگیز ماجرا صحنه رقص و پایکوبی مردم پاکستان بود "Islamic bomb" حول راکتهایی که روی آنها نوشته شده بود
رو بفهمم نتونستم "Islamic bomb" من هر چقدر سعی کردم معنی
تصور کنید آمریکا روی بمبهایی که روی ناکازی انداخت می نوشت " کریستیان بمب
در ضمن این قهرمان ملی پاکستانی که در آرزوی ایجاد بمب اتمی اسلامی دل تو دلش نبود بعدا به یک دلال اتمی تبدیل شد که این تکنولوژی رو در اختیار کشورهای دیگری مثل کره شمالی , امارات و لیبی هم قرار داد .البته ایشان اصلا در پی کسب پول و مادیات نبود و فقط به خاطر رضای خدا رو این کار روکرد